خونه اون دیگران...

ساخت وبلاگ

دیشب بعد مدت ها تصمیم گرفتم برم خونه شون...البته با خودم قرار گذاشته بودم که اصن نرم...ولی خب شد دیگه!!!!

اولش خانوادگی باهاشون سرسنگین بودیم ولی بعدش من یکم نرم تر شدم و شروع به گپ زدن کردم مثلا!!!!

ولی تهش به این نتیجه رسیدم که:

ما میتونیم چیزای زیادی به آدمای اطرافمون بدیم مثل محبت"لبخند"لذت شادبودن و......اما لیاقت داشتن این هارو ما نمیتونیم بهشون بدیم!

بنظرم ظرفیت اینو ندارن که یکبار دیگه مث قبل باهاشون رفتار بشه!

اللخصوص با اون رفتاری که با "M" داشتن......

من هرچقدر بگم نه .....ولی بازم ته قلبم خونوادم همه دنیام هستن و اولویت های زندگیم!

پس فرمول ساده هست که بگم تنفر که نه ولی دیگه کلا اهمیتی اون دیگران برام ندارن و به این نتیجه رسیدم که حتی لیاقت هم صحبتی باهام رو ندارن!!!

زندگي من...
ما را در سایت زندگي من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmones007a بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 18 اسفند 1395 ساعت: 21:22